محور موهومی



Friday, July 14, 2006




من می توانم از هر جمله خط خورده
یک نقاشی در بیاورم .
و تمام جملاتش را بین موهای دختری پنهان کنم .

***

اطراف خود آدم های زیادی میبینم که
تمام عمر را صرف یافتن یک قطعه سنگ می کنند ،
و به کلماتش فکر می کنند شب و روز
دلم گرفته ست .
باید راهی برای فرار ازین قبرستان
وجود داشته باشد .

***

جایی هست آن طرف مرز if I ها و if you ها
سرزمینی که شب و خورشید کاری به کار هم ندارند.
وچشمها بالهای بزرگی دارند .
دست های آدم هایش هیچ وقت زبر نمی شود .
و طبیعت محیطش آنقدر قوی و هوشمند است ،
که اختیار آدم هاس که به رقص می آید .
نه ماهیچه هایشان .

posted by imaginary at 7:20 AM

<< Home