محور موهومی



Thursday, October 19, 2006




همین که میام چیزی بنویسم
حس می کنم یه پیر مردی که چونه اش رو روی دستاش
به دسته عصاش تکیه داده با اشاره چشماش میگه برو سر اصل مطلب
هنوز دوخط ننوشتم میگه
بسه ، ریدی تو اصل مطلب ،



***


وقتی چیزی کمی خراب میشه
میای درستش کنی ،
هی بیشتر می گاییش .
هی بیشتر ور میری ، هی داغونتر میشه ،
کلافه هم میشه آدم همچین .


***


یکی دو هفته ای میشود مشروب اساسی نخوردم ،
ودکا می خواهم .
هوس نیس .
ودکا هوس نیس .
ودکا ویسکی نیس .
ودکا عرق و شراب هم نیس .

ودکا ، ودکاست .


***


بعضی از چیز ها نیاز های کلیدی ست .
مثل کلید تلوزیون
مثل کلبد چراغ
مثل چیز های اینطوری دیگر .
حالا همه با هم ....آخ فوراور یانگ....فور ..ا ..ها هه ها ها هی ها ههی ها یا هاهاهاها نگ

posted by imaginary at 1:25 AM

<< Home