محور موهومی



Saturday, November 18, 2006




روزی ازین روزها
روز نجات خواهد بود ،
پیرزن های دعا بر و لب و پیرمرد های تسبیح به دست ،
چه فکر کرده اید ؟

مادر
پدر
دوستان
آشنایان
ناسزا کشیدگان بارگاه تحقیر
تشنگان معاد ،

شما که شهوت حقیقت و عدالت و انتقام و ازین دست نیکویی طلبی ها
چون آب دهان از لب و لوچه و زبانتان آویزان است .


من هم ناجی خود را دارم .
روزی ازین روزها
رودخانه ای می اید ،

آرام و بی طغیان ،
مرا سوار خواهد کرد ،
میبرد
از میان این پستی بلندی ها
در مسیر
تمام تصاویر را خواهم دید
بار ها و بارها

تمام دنیا را نشانم خواهد داد ،
مرا می برد به مرز روشن تکامل

آنجا که رویاها و نیاز ها
در قالب دنیا های کروی شکل
در حباب هایی زیبا بسته بندی می شوند و
از کرانه ساحل در حال پرواز به سمت این روز هایم هستند ،

و آب ها من را با ملایم ترین موج
روی شن ها می نشانند ،
برای لختی استراحت
در آسودگی .

posted by imaginary at 6:36 AM

<< Home