محور موهومی



Saturday, November 25, 2006





posted by imaginary at 5:05 PM



Friday, November 24, 2006




حالتی است
که ازین ضرب
تا آن ضرب
در کسری از ثانیه

شما چون توده ای با پوست بسته
ازین سمت به آن سمت آرام و
با سرعتی غیر قابل پیش بینی روان خواهی شد .

و تمام این جزییات
چنان دقیق ثبت و طبقه بندی می شوند ،
انگار هرکدام
ازین ضرب ها به اندازه سال ها فراخ بال ، طول می کشد .

پس بنواز امشب نوح را تا ناکجا
اوه کشتی ام را کجا پارک کردم ؟

posted by imaginary at 6:49 PM






آخی
اینت فیک از ودینگ کیک
گات سامثین ریر این مای آندرویر

***

برای شما چطور می گذرد
میدانید ؟

شاید روزی از روز ها خرمالوی سرد به عنوان
اصلی ترین دلیل بلاگیدن نشئه ها
شناخته شود ،

و مسیر
با چراغ های آبی کوتاه
به عنوان مکانیزه ترین سیستم دور کردن
احساسات بدردنخور.

posted by imaginary at 6:42 PM



Saturday, November 18, 2006




روزی ازین روزها
روز نجات خواهد بود ،
پیرزن های دعا بر و لب و پیرمرد های تسبیح به دست ،
چه فکر کرده اید ؟

مادر
پدر
دوستان
آشنایان
ناسزا کشیدگان بارگاه تحقیر
تشنگان معاد ،

شما که شهوت حقیقت و عدالت و انتقام و ازین دست نیکویی طلبی ها
چون آب دهان از لب و لوچه و زبانتان آویزان است .


من هم ناجی خود را دارم .
روزی ازین روزها
رودخانه ای می اید ،

آرام و بی طغیان ،
مرا سوار خواهد کرد ،
میبرد
از میان این پستی بلندی ها
در مسیر
تمام تصاویر را خواهم دید
بار ها و بارها

تمام دنیا را نشانم خواهد داد ،
مرا می برد به مرز روشن تکامل

آنجا که رویاها و نیاز ها
در قالب دنیا های کروی شکل
در حباب هایی زیبا بسته بندی می شوند و
از کرانه ساحل در حال پرواز به سمت این روز هایم هستند ،

و آب ها من را با ملایم ترین موج
روی شن ها می نشانند ،
برای لختی استراحت
در آسودگی .

posted by imaginary at 6:36 AM






من مانده ام و یک فال
که به آن اعتقادی ندارم .


***


ساز مخالف اسم شماست یا من ، بهر حال
من و این خیابان ها دیگر هم تیمی نیستیم .
امیالمان در یک جهت نیست .
خیلی وقت است با هیچ کس و هیچ چیز پرواز نکرده ام .



***


آنتنم جمع شده ،
فعلا ، فعالیت فقط از قسمت خودشنوایی بر می آد
ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد.

posted by imaginary at 6:35 AM



Friday, November 17, 2006




+++++

posted by imaginary at 5:09 AM



Thursday, November 16, 2006




هی من پسری هستم با پانزده سال سن حدودا
در ابتدای جاده
در حال انتخابی ابلهانه .


***


تخت خواب من
چه جای دلگیریس .


***

یادم باشد که چهارشنبه روز شانس من است ،
دو پیش آمد مستقل
1/29 * 1/100000 = :D



***

این جدید ترین تصنیف منه

"مور آی گیو
مور آی گرو "
تازه آخر آهنگ هم با صدای نازک...

"جووووووووون توُ ُ ُ ُ"


***

می خواستی یه چیزی بگی و یادت رفت
و این از یادرفتگی خیلی مهم تر از اون چیزه ،
مگه نه ،
(چشمک)

posted by imaginary at 5:15 PM



Wednesday, November 15, 2006




وقتی نیس
عجله کن ،
ناتاشا دارن دروازه ها رو می بندن

پ ن :
ناتاشا تنها کسیه که میتونه کاپیتان یک چشم رو با یه روش
چند بار گول بزنه

posted by imaginary at 6:21 PM






من از رویای مزارع خشخاش می آیم .
آنجا که در یک چشم بهم زدن از افق مکعب های تاریک و روشن شهر فاصله می گیری ،
و به هنگام طلوع به سرزمینی می رسی ،
که خورشیدش هیچگاه بیدار نمی کند .

posted by imaginary at 6:13 PM



Tuesday, November 07, 2006




شده ام
نه .
چطور بگم .
؟

اینطور شدم .
معلوم نیس .
؟؟

اوم .
بهش میگن تنهایی یا افسردگی معمولا .

ولی اینها ساده انگاری در مجموع ،
اگه بخوام اینقدر کوتاه بگم :

اینروز ها

گاهی قرص های ضد کچلیم فراموش میشه .
مامان ازین مدل جدید ریشام خوشش اومده .
من حرف های با مزه زیادی بلدم .
نیگا چطور ریسه میرن .

باید ویندوز عوض کنم .


کاش میشد خوابید
اینقذ دلم می خواد بخوابم .
راحت و بخیال
بدون فکر به فردا


احتیاج دارم که از صحنه خارج شم .

برم بخوابم .
هه هه



من هیچیم نیس
من خوبم
من راحتم
من هیج وقت گریه نمی کنم .
من هیچ وق دروغ نمی گم .

چقدر تخمه شکستیم
اوه نصفش ریخته یر میز

من اتاقم کثیف شده .
من دارم کسشر می گم .

من بالش می خوام
من عینکیم

من نفرین شدم .
اون دختره عوضی رفته پیش این دعا نویسا منو نفرین کنن .
من نظر کرده امام هوشنگ صادقم.

من همیشه تاخیر دارم.

بیخیال بابا برم بخوابم پابلیش کنم یا که نه؟


دلم میخواد.

posted by imaginary at 2:41 PM



Saturday, November 04, 2006






posted by imaginary at 3:30 PM






من دقیقا همین مطلب رو در نظر دارم .
تو به فکــــــر کردن ادامه بده .

posted by imaginary at 3:28 PM







posted by imaginary at 3:25 PM